ناشنوایی اشاره دارد به اینکه کودک حتی با وسیله کمک شنیداری نیز، نتواند هیچ صدایی را بشنود یا بسیار کم بشنود. نقص شنیداری بدین معناست که کودک تا حدودی می تواند برخی از صداها را بشنود. برخی از کودکان مبتلا به اختلالهای شنیداری خفیف، با یک وسیله کمک شنیداری به خوبی عمل می کنند؛ برخی دیگر مشکلات جدی گفتاری، زبانی و شنیداری نشان می دهند. کودکان مبتلا به اختلال شنیداری متوسط تا شدید برای واضح صحبت کردن و درک گفتار، تلاش می کنند. کودکانی که به کاهش شنوایی متغیری تحت تأثیر عفونت مزمن گوش میانی (اوتیت میانی) مبتلا هستند، طی سالهای طفولیت و پیش دبستانی، در خطر ابتلا به اختلال گفتار و زبان می باشند که می تواند برای شنیدن و فعالیت در مدرسه، مشکلاتی را به وجود آورد (فریل پاتی و فینیتز و، ۱۹۹۰). عفونتهای گوش میانی، رایج ترین علت پدید آمدن کاهش شنوایی در کودکان از زمان تولد تا سه سالگی است (کارارد و کلارک، ۱۹۸۵). اختلال ممکن است در یک یا هر دو گوش، رخ دهد.
 
کودکی که از بدو تولد به عنوان ناشنوا تشخیص داده می شود، از بسیاری جهات خوش شانس است. در حد ممکن، تشخیص هرچه زود هنگام تر ناشنوایی و اختلالهای شنیداری، نیمی از مشکل بحران است. در گذشته گاهی اوقات کودکان برای سالها مورد تشخیص قرار نمی گرفتند، این امر امروزه کمتر اتفاق می افتد اما هنوز هم امکانش وجود دارد. در حد ممکن، ارائه هرچه زودتر وسیله کمک شنیداری به کودک، او را در شنیدن و تقلید گفتار یاری خواهد داد. حتی با استفاده از وسیله کمک شنیداری برای اغلب کودکان، اگر صحبت کردن قابل فهم و شنیدن کارا منظور نظر باشد، اغلب کودکان برای سالهای زیادی به درمان گفتاری و شنیداری بسیار جدی نیاز خواهند داشت.
 
برای برخی از کودکان ناشنوا، صحبت کردن و شنیدن، هدفهای دست یافتنی یا حتى مطلوبی نیست. بسیاری از اعضای جامعه ناشنوایان، احساس می کنند کودکان ناشنوا باید هرچه سریع تر استفاده از زبان اشاره را بیاموزند و باید با دیگر کودکان ناشنوا آموزش ببینند. برخی دیگر فکر می کنند استفاده از زبان اشاره، مانع پیشرفت کودک ناشنوا در آموختن صحبت کردن می شود. از این رو، به شدت تلاش می کنند تا به کودک کمک کنند از هر میزان شنوایی که دارد (برای آموختن صحبت کردن و شنیدن) استفاده کند. برخی متخصصان از یک رویکرد ترکیبی استفاده می کنند که «ارتباط کلی» نامیده می شود. هدف غایی آموزش با رویکرد ارتباط کلی، توانمند ساختن کودک به کارا بودن در جامعه ناشنوایان به همان میزان جامعه شنوایان است. باز هم یک شیوه تمام و کمال برای آموزش کودک ناشنوا وجود ندارد. هر رویکردی، به گونه ای وسیع به نگرش والدین، شنوایی کودک و دیدگاه متخصصانی که با کودک کار می کنند، بستگی دارد.
 
جراحی کاشت وسیله» طراحی شده است تا برای برخی کودکان ناشنوا امکان شنیدن میزانی از صدا فراهم آید. این کار کاشت حلزون» نامیده می شود و زیر پوست کودک نزدیک گوش جای داده می شود. کودک جعبه کوچکی را روی کمربند یا حمایل می بندد که به یک آهن ربا سیم کشی شده است تا به پوست قسمت بالای حلزون وصل شود. در هنگام استحمام یا دویدن، کودک می تواند جعبه و سیمها را بردارد.
 
امکان این شیوه تنها از اوایل دهه ۱۹۹۰ فراهم شده است و نه برای تمام حیطه ها امکان پذیر است و نه آنکه برای تمام کودکان ناشنوا مناسب است. بسته به نوع حلزون مورد استفاده، پیگیری، مراقبت و درمان و توانایی کودک، نتایج کاشت حلزون از کودکی به کودک دیگر متفاوت است. بعضی والدین تمایلی به فرستادن کودکشان برای این جراحی ندارند (که، شبیه هر شیوه جراحی مقداری ریسک ذاتی دارد) و به اینکه اجازه دهند کودکشان مثل یک فرد ناشنوا زندگی کند، قانع می شوند. من با کودکی کار کردم که کاشت حلزون داشت. می توانم به شما بگویم او فقط برای گفتن حروف اندکی پیشرفت کرده بود، نظیر گفتن «مامان». در عبارت کوتاه، جملاتش نسبت به قبل از دو سالگی تا حدی قابل فهم بود. از زمان کاشت حلزون او خاموش است، نمی تواند صدایی را بشنود. احساس می کنم آن، برایش یک دنیای جدیدی را باز کرده و به او ابزاری داده است که هر چیزی را که در این زندگی اش می خواهد، در آن دنیای جدید انجام می دهد.
 
کودک ناشنوا ممکن است به واسطه کمک گرفتن از اشارات گفتاری معلم، در کلاس عادی کاملا خوب عمل کند. برای این کودک «شنیدن» از طریق نگاه کردن بر دستهای دیگران انجام می شود. صحبت کردن، از طریق برقراری ارتباط با دستهای فرد انجام می شود. بزرگترین چالش برای کودکی که از علایم استفاده می کند، فهمیدن مطالب شفاهی و نوشتن جمله ها به صورت ساختاری است. زبان اشاره به طور دقیق از قواعد گرامر انگلیسی پیروی نمی کند، لذا برای کودک ناشنوا خواندن و نوشتن مفاهیم دشوار است.
 
حتی کودکان دارای اختلالهای شنیداری خفیف هم مشکلاتی در تلفظ دارند. ممکن است شنیدن حروف مشخصی نظیر س، ش، تا مشکل باشد، لذا به طور کلی ممکن نیست کودک آنها را تلفظ کند، مگر بیاموزد چگونه تلفظ کند. جمله «خواهر من قشنگ است که ممکن است صدای این چنین داشته باشد (خارم ک - وب ) صداهایی که در آخر کلمات شنیده می شوند برای شنیدن دشوارترند و اغلب حذف می شوند. صدای کودک دچار اختلال شنیداری، صدای خاصی است، چنانکه به نظر می رسد از پشت گلو می آید و زیر و بم عمیقی دارد. در مقابل، کودکان ناشنوا به صداهای با زیر و بمی زیاد تمایل دارند. ساختار جملات به طور معمول با حذف لغات کوچکی مشخص می شود (نظیر این، یک، به ...). ممکن است در یک جمله به این شیوه چیده شود: پسر سوار اسب». ارائه گفتار درمانی شدید و اصلاحات مناسب، در اولین زمان ممکن، به بهبود این مهارتها کمک می کند. حتی کودکی با مشکل شنیداری خفیف هم، هنگام شنیدن، در به یاد آوردن منظور یا دیگر اطلاعات شنیده شده مشکل دارد. زمانی که یک صدای زمینه وجود دارد، شنیدن دشوار و خسته کننده است، لذا اغلب کودک دچار سردرگمی می شود. تعجب آور آنکه وقتی کودک یک وسیله کمک شنیداری استفاده می کند (سمعک می زند این مشکل شدت می یابد، زیرا وسیله کمک شنیداری هر صدایی را (تمام صداها را بلند می کند. ممکن است یادگیری آواها مشکل باشد، چون تمیز صوتی کودک تحت تأثیر قرار گرفته است. پیگیری گفتگوهای شفاهی ممکن است گیج کننده باشد. گفتار درمانی برای کودک دچار مشکلات شنیداری، همچنین موجب پیشرفت توانایی آنها در فهمیدن و به خاطر آوردن آنچه گفته می شود، می گردد.
 
منبع: مشکلات گفتاری، زبانی و شنیداری کودکان، پاتریسا هاماگوچی، نادر باقری،علی غنایی، چاپ اول، انتشارات آستان قدس رضوی، مشهد 1390